و باز ....تنهایی..
سخت می بلعید هر چه اشک بود در پیاله ی چشم....
و باز سکوت گرفت صدای مرا...
و باز سپیده... می خشکاند ریشه ی شادی شباهنگام مرا....
چه سخت می شود تفسیر بغض را گفت...
چه سخت می شود صدای اشک را دید...
چه سخت می شود سخت شد....
و چه سخت می شود
تصویرش را با هق هق کهنه کشید...
....اما....
چه آسان می گویی :به وقتش جواب میدهم!!!
چه آسان می بینی ضجه ی بی صدایش را...!!!
چه آسان آسان می شوی..!!!
وچه آسان با کلمات سخت ..می کشٍی اشک را روی دلم
و تو..
تنهایی مرا می خواهی...
سکوتم را...و شکستن شکوه اشک...
صبرم تمام شد...زبانم مو در آورد...قلبم سنگ شد..
و تو...
نفهمیدی...
.....
....
باشد
تنها می شوم... زبان را به زنجیر سکوت بند...
و گوشم را می بندم...
ولی بدان که این بار چندتکه...بیشتر از قبل..!!
از قلبم جدا کردی...
باشد ....
بگیر گوشت را
تا تنهاییم را نشنوی....
بگیر.....
دوستان این اولین اثر سپید منه امیدوارم خوشتون بیاد
شاید برای آخرین بار است دیدن
انگار حرفی آبرو دار است دیدن
شاید که من همراه تو ..... یک طنز باشد!
نه!داستانی از غم یار است دیدن
این روز ها سر ریز از دردند گاهی
گاهی لبالب ماتم و زار است دیدن
در ذهن می پیچد تمسخرهات هر دم
انگار عکسی شعله آوار است دیدن
آری مرا از چشمهایت دورتر کن
تصویری از یک شیشه تار است دیدن
هی سعی کردم تا نفهمی درد دارم
سنگینی صد کوله صد بار است دیدن
من حرف هایم از نفس زودی می افتند
این بار نه هر بار تکرار است دیدن
1ـ برداشت عاطفیـ یکی از جنبه های حادثه کربلا بعد عاطفی است می دانیم که کربلا به دلیل وضعیت خاص خود در به شهادت رسیدن بیش از شانزده تن از خاندان رسالت و نیز کیفیت خونبار آن زخمی عمیق و پردامنه بر قلب جامعه شیعه ایجاد کرد. حادثه از هر جهت جدی و قابل ملاحظه بود. اثر عاطفی آن بلافاصله در شیعه پدیدار شد توابین نخستین گروهی بودند که تحت تاثیر این قضیه قرار گرفتند و از آنجا که خود را مقصر می دیدند بدون آن که اندیشه سیاسی روشنی داشته باشند خود را در معرض شهادت قرار دادند. می دانیم که آنان قبل از رفتن به سوی شام از کوفه بر سر مزار امام حسین (ع) آمدند و طی چند روز به گریه و زاری پرداختند ..... با نگاهی به آنچه در احادیث امامان (ع) درباره اقامه عزا و زیارت مرقد امام حسین (ع) وارد شده می توان دریافت که به سرعت بعد عاطفی کربلا جای خود را در جامعه شیعه بازکرد. و حتی گروههایی از سنیان را نیز به خود جذب کرد و به مرور عزاداری سالانه آغاز شد. ادبیات شیعی نیز تحت تاثیر این قضیه و سایر رخدادهای خونینی که برای شیعیان پیش آمد ... ادبیاتی مبتنی بر «مرثیه» شد. حجم عظیم کتابهای نوشته شده در این رابطه با عنوان مقاتل از ابتدا با کتاب «مقتل الحسین» نوشته لوط بن یحیی ازدی (متوفای 157 قمری) تا کتاب «نفس المهوم فی مصیبته سیدنا الحسین المظلوم» نوشته مرحوم حاج شیخ عباس قمی محدث بزرگ معاصر نشان از صحت این مدعا است. (1) از آن پس نام امام حسین (ع) با گریه بود و عاشورا مهمترین حادیه غمگینانه در تاریخ بشمار می آمد گریه برای امام ثوابی بی اندازه و رفتن به زیارت مرقد امام حسین (ع) پاداشی فزون از حد داشت این بعد عاطفی کم کم توسعه یافت و ایام وَفَیات سایر امامان نیز به عنوان ایام عزا مطرح شد. (2) علت شکل گیری نگاه عاطفی به دین (واقعه عاشورا) ـ گسترش تبلیغات ضد دینی از زمان حکومت بنی امیه و تخریب پیشوایان دینی در اذهان مردم (تخریب شخصیت امیرمومنان (ع) توسط معاویه و نیز معرفی امام حسین (ع) به عنوان یک فرد مهاجم و طاغی در زمان یزید) ـ جعل اخبار و روایات از زبان پیامبر (ص) مبنی بر قرار دادن عید در روز عاشورا. ـ تاکید پیشوایان دینی در اقامه مجالس عزاداری و دعا و زیارت بخاطر عدم وجود راه دیگری برای ترویج و احیاء دین.
نتایج این رویکرد1- بستر سازی اجتماعی با تظاهرات بیرونی از طریق مجالس عزاداری برای استحکام مبانی عقیدتی و مذهبی 2- ایجاد وحدت بیرونی اجتماعی 3- بسط مفهوم تبری در جامعة دینی بخاطر نشر مفهوم لعن ظالمین در نهضت عاشورا 4- نقش محوری امام حسین (ع) باعث هویت بخشیدن به مفهوم زندگی مومنان شد. 5- تاکید بر آداب دینی در ایام محرم از طریق دعوت به توبه، دعا، زیارت، امر به معروف و نهی از منکر، تلاوت قرآن، انفاق و.... 6- شکل گیری روح انقلابی و قیام بر علیه ظالمان زمان 7- پرورش هزاران شاعر،ادیب، مورخ و محدث 8- ایجاد بنگاههای خیریه و اطعام به فقیران و کمک به بلاد اسلامی 9- تشکیل و گسترش مجالس تعزیه و شبیه خوانی و هنر مذهبی ......
1- (مجموعه مقالات/ ص 203) 2- (مجموعه مقالات/ ص84) 3-(مجموعه مقالات/ مقتل نگاری در تاریخ/ محمود یزدی مطلق/ ص 103/ ج 3)
|
بر گرفته از سایت http://irib.ir/
گاهی چو عشق بغضی گلو گیر می شوم
سر می کشم ز سینه فراگیر می شوم
یک کولی اسیر به بوی رها شدن
تصویر سرخ سینه ی شمشیر می شوم
گل می کند تمام تنم روبروی مرگ
گلواژه ی چکامه ی تقدیر می شود
دستهای منجمد از قحط و التهاب
از حُرم چشم های تو تبخیر می شوم
همزادم ای شراره ی آتش مرا بسوز
وقتی دچار سردی تزویر می شوم
فریاد ها به وسعت بغضم نمی رسد
امشب دوباره حنجره زنجیر می شوم
دوستان خوبم این غزل زیبا از یکی از دوستان شاعر شهرمونه
آقای سعید حیدری
در آسمان بیکران تاریکی سو سو میزد ستاره زندگی
برگ_ سبز_ درخت_ نسترن در آغوش گرفت شبنم را
ماه در اوج خود افکند مهتابش را بر روی شبنم تازه
و من انعکاس نور ماه در دل شبنم را در قلبم جذب کردم
این شعر سپید از یکی از دوستان من .
سلام بچه ها
حالتون خوبه چه خوب واسه اینیکه حال من اصلا خوب نیست
واسه این که یکی از دوستانم قراره که امشب بیاد اما هنوز ......نمی دونم چی می خواد بشه
خیلی دلم تنگ شده واسش اگه نبینمش حالم خراب تر می شه بچه ها واسم دعا کنید که بتونم ببینمش