ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دیری است در تمنای لبخند تو، شب نشینِ گریستنم به هوای صبحی دل انگیز که غبارِ بغض از کلماتم بشویی! روزهاست گِله ی منزوی شده ای، گوشه گیرِ چشم هایم قرار ندارد. دنبالِ بهانه ای است، رو به فریاد. سر به زیر، سرنوشتِ خود نوشته ام را ورق می زنم. ویرایشی عمیق به ارتفاع آمدنت لازم است تا جای جایِ سر شکستگی ام را پُر کند. نفسی شبیه آخر سال، عیدِ بغضانه می گیرد در هفت غمی که قابل گفتن نیست...
آنطرف تر از کجا، به پریشانی ام بخندم که دیوانه ام نخوانند؟! که چونان شن باد صدایم بگذرد و گلوی چون دوست، آزرده ام را، «نوایی نوایی» نخواند؟!نه! این حقیقتی است تلخ و جاری که از همیشه تا هست، پنجره پنجره، خاطراتِ مرا به هم می زند!
رو در روی روزگار هر چه بلند شدم، زمینم زد ولی این بار «این تو بمیری»...
آری چه زیباست اگر تمام وزش و برگ های آواز خوان، «آری» برقصند مثل بودن مثل ماندن مثل تو.
سه شنبه 20/12/87 45/7 شب
سلام
پست جالبی بود لذت بردم
اگر تونستی سری هم به کلبه حقیرانه ما بزن
شاد باشید و شادکام
تا سلامی دیگر بدرود .
سلام به شما
از اینکه سر زدید خوشحالی رو به کلبه ی خیس من هدیه دادین
ممنون و سپاسگزار
سلام
با چند پست جدید و خواندنی چشم انتظارتم
حتماً بیای
شاد باشید و خرم
تا درودی دیگر بدرود
رسم زندگی اینست یک روز کسی را دوست داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی!!!
او رفته است و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟!!!
این رسم زندگیست
پس تنها آواز بخوان...
آپم منتظر حضور گرمتان هستم.